رشد ظرفیت تحمل ابهام در رواندرمانی: یک پیوستار از تأکید بر ابهام تا حل مسئله
در رواندرمانی، یکی از مهمترین جنبهها برای پیشرفت درمانی، چگونگی برخورد با مشکلات روانی و عاطفی است. در این راستا، درمانها میتوانند از رویکردهایی متفاوت بهره ببرند که در برخی از آنها بر “ابهام” و در برخی دیگر بر “حل مسئله” تأکید بیشتری وجود دارد. این تفاوتها میتواند بهطور مستقیم بر تجربه فرد از درمان و رشد روانیاش تأثیر بگذارد. ظرفیت تحمل ابهام بهعنوان یکی از مولفههای کلیدی در بسیاری از فرآیندهای درمانی شناخته میشود و میتواند نقش مهمی در انتخاب رویکرد رواندرمانی ایفا کند. این مقاله به بررسی پیوستاری میپردازد که در آن درمانها بر اساس دو قطب “تأکید بر ابهام” و “حل مسئله” تقسیم میشوند.
۱. پیوستار ابهام و حل مسئله
در فرآیند درمان، ابهام و عدم قطعیت یکی از اجزای ضروری زندگی روانی است. هر فرد در مواجهه با مشکلات روانی و چالشهای عاطفی، اغلب با تضادهای درونی، احساسات متناقض و موقعیتهای مبهم روبهرو میشود که نمیتواند پاسخ قطعی و واضحی برای آنها پیدا کند. در این زمینه، رویکردهای مختلف درمانی وجود دارند که بهطور عمده به یکی از دو قطب “ابهام” یا “حل مسئله” گرایش دارند.
پیوستار ابهام و حل مسئله یک روش برای درک و طبقهبندی این رویکردها است. در یک انتهای این پیوستار، درمانهایی قرار دارند که بر مواجهه با ابهام، پردازش تضادها و توانمندسازی فرد در تحمل عدم قطعیتها تأکید دارند. در انتهای دیگر، درمانهایی هستند که بر ارائه راهحلهای سریع و قطعی و حل مسائل بهصورت مؤثر و هدفمند تمرکز دارند.
۲. تأکید بر ابهام: ویژگیها و اهداف
در رویکردهایی که بر ابهام تأکید دارند، هدف اصلی این است که فرد یاد بگیرد چگونه با پیچیدگیها، تضادها و احساسات متناقض خود روبهرو شود و بهطور فعال با آنها تعامل کند. در این رویکردها، درمانگر ممکن است از روشهایی استفاده کند که به فرد کمک کند تا احساسات، افکار و تجربیات پیچیده خود را بدون نیاز به حل فوری پردازش کند.
ویژگیهای این رویکردها عبارتند از:
- پردازش تضادها: درمانگر تلاش میکند فرد را بهطور مستقیم در مواجهه با تضادهای درونی خود قرار دهد و از او بخواهد که بهجای جستوجوی فوری پاسخ، این تضادها را تجزیه و تحلیل کند.
- تحمل ابهام: فرد در این فرآیند آموزش میبیند که چگونه تحمل ابهام کند و این توانایی را پیدا میکند که در شرایط پیچیده و مبهم، بدون نیاز به اطمینان کامل، پیش برود.
- گسترش آگاهی: تمرکز بر پردازش احساسات و تجربیات ناخودآگاه فرد به این معنا است که فرد در پایان قادر به درک دقیقتر و عمیقتر از خود و روابط خود میشود.
- افزایش انعطافپذیری روانی: توانایی تعامل با ابهام و عدم قطعیتها باعث میشود که فرد انعطافپذیری بیشتری در مواجهه با چالشهای زندگی پیدا کند.
این رویکردها در درمانهایی چون رواندرمانی تحلیلی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و درمانهای خاص روانکاوی که بر روابط بین فرد و درمانگر تأکید دارند، بهطور گستردهای استفاده میشوند.
۳. تاکید بر حل مسئله: ویژگیها و اهداف
در نقطه مقابل، در درمانهایی که بر حل مسئله تمرکز دارند، هدف اصلی این است که فرد بتواند به سرعت راهحلهایی برای مشکلات روانی خود پیدا کند و بهطور مؤثر آنها را پیادهسازی نماید. این رویکردها معمولاً بر تغییر سریع و قابل اندازهگیری در رفتار و افکار فرد تأکید دارند.
ویژگیهای این رویکردها عبارتند از:
- تلاش برای یافتن پاسخهای روشن: در این درمانها، فرد تشویق میشود تا به دنبال پاسخهای قطعی برای مشکلات خود باشد و بهسرعت اقدامات عملی برای حل مشکلاتش انجام دهد.
- تمرکز بر تغییرات سریع: درمانگر به فرد کمک میکند تا راهحلهای عملی برای مسائل خود پیدا کند و بر تغییرات سریع در رفتار و تفکر فرد تأکید دارد.
- کاهش اضطراب و ناراحتی: هدف این است که فرد احساسات منفی و ناراحتیهای روانی خود را با یافتن راهحلهای مشخص و عملی کاهش دهد.
- آموزش مهارتهای عملی: این رویکردها معمولاً به آموزش مهارتهایی برای حل مشکلات عملی میپردازند و فرد را در مواجهه با مشکلات روزمره و چالشهای زندگی تقویت میکنند.
این رویکردها معمولاً در درمانهایی چون درمان شناختی-رفتاری (CBT) و درمانهای مبتنی بر راهحلهای خاص و کارکردی دیده میشوند که بر تغییرات قابل اندازهگیری و سریع در رفتار و افکار فرد تمرکز دارند.
۴. تحمل ابهام بهعنوان ایده محوری در انتخاب فرآیند رواندرمانی
ظرفیت تحمل ابهام بهعنوان یکی از مهمترین ایدهها در انتخاب فرآیند رواندرمانی بهشمار میآید. این ایده میتواند راهنمایی برای درمانگر در تعیین رویکرد مناسب برای بیمار باشد. بهطور خاص، افرادی که دارای ظرفیت بالاتری برای تحمل ابهام هستند، میتوانند از درمانهایی که بر ابهام و پردازش تضادهای درونی تأکید دارند، بهره بیشتری ببرند. این افراد ممکن است تمایل کمتری به جستوجوی پاسخهای قطعی و سریع داشته باشند و در عوض بهدنبال درک عمیقتری از احساسات و تجربیات خود باشند.
برعکس، افرادی که تمایل دارند پاسخهای سریع و روشن برای مسائل خود پیدا کنند و از ابهام فرار میکنند، ممکن است از درمانهایی که بر حل مسئله و تغییرات سریع تأکید دارند، بیشتر بهرهمند شوند. این افراد ممکن است از تکنیکهایی چون درمان شناختی-رفتاری یا درمانهای مبتنی بر راهحلها بهرهمند شوند.
در نهایت، درک تفاوتهای میان رویکردهایی که بر ابهام و حل مسئله تأکید دارند، میتواند به انتخاب مناسبتر فرآیند رواندرمانی کمک کند. ظرفیت تحمل ابهام یک عنصر کلیدی در این انتخاب است که میتواند فرآیند درمان را شکل دهد و تأثیرات بلندمدت بر رشد روانی فرد داشته باشد. بنابراین، شناسایی این ظرفیت در بیمار و انتخاب روش درمانی مناسب بر اساس آن میتواند به بهبود کیفیت درمان و نتایج آن منجر شود.