بیحسی عاطفی؛ تجربه زیستن در دنیای موازی
عواطف از اساسیترین تجربههای انسانی و ابزارهای اصلی برای پیوند ما با دنیای پیرامون و دیگران هستند. اما گاهی، به دلیل مواجهه با فشارهای شدید روانی مانند تروما (Trauma)، افسردگی مزمن (Chronic Depression)، یا استرس پس از سانحه (Post-Traumatic Stress Disorder – PTSD)، فرد وارد وضعیتی میشود که به آن بیحسی عاطفی (Emotional Numbness) میگویند. این وضعیت به شکل ناخودآگاه یا خودآگاه در فرد رخ میدهد و او را به نوعی دنیای موازی پدیدارشناختی سوق میدهد؛ جایی که تجربه احساسات محدود، مختل یا بهکلی ناپدید میشود.
دگرگونی در پدیدارشناسی جهان؛ تجربه زیستن در یک دنیای خیالی
بیحسی عاطفی بهویژه در کسانی که اختلالات عاطفی عمیق مانند PTSD یا افسردگی شدید دارند، شایع است. فرد ممکن است در این حالت با تغییرات شناختی (Cognitive Changes) و ادراکی (Perceptual Changes) مواجه شود و درک عمیقی از بیتعلقی (Detachment) و بیگانگی (Alienation) را تجربه کند. فردی که به این حالت دچار است، ممکن است احساس کند در حال زندگی در یک روایت داستانی یا یک دنیای خیالی است؛ حس گسست از واقعیت (Sense of Derealization) در این افراد غالب است و جهان پیرامون مانند یک فیلم یا داستان به نظر میرسد.
بیحسی عاطفی و تغییرات ادراکی در سطح کلان
در مدلهای پدیدارشناختی (Phenomenological Models)، بیحسی عاطفی به معنای دگرگونی عمیق در تجربه فرد از واقعیت و نحوه حضور او در جهان است. این تغییرات میتوانند شامل کاهش فعالیت سیستم لیمبیک (Decreased Limbic System Activity) که مسئول پردازش عواطف است، و همچنین تغییرات قابل توجه در حافظهی رویدادی (Episodic Memory) باشد. فرد ممکن است در مواجهه با رویدادهای عادی و حتی هیجانانگیز هیچ واکنش احساسی نشان ندهد؛ چیزی که در زندگی دیگران به راحتی موجب شادی یا غم میشود، برای او هیچ حس و واکنشی را برنمیانگیزد.
بیحسی عاطفی در اختلالات روانی؛ نشانگری خطرناک و پیچیده
بیحسی عاطفی در بسیاری از اختلالات روانی عمیق مانند افسردگی شدید و PTSD مشاهده میشود. در این شرایط، این حس به فرد اجازه نمیدهد تا از تجربههای احساسی خود برای شناخت و تنظیم هیجانات (Emotional Regulation) بهره ببرد. فردی که بیحسی عاطفی را تجربه میکند، در نهایت وارد حالتی از ناپایداری عاطفی (Affective Instability) و گاه تختی عاطفی (Emotional Flatness) میشود که در آن حتی تجربه احساسات منفی نیز برای او جذاب میشود؛ چرا که حداقل به او حس زنده بودن میدهد.
بدنهای بدون روح؛ نشانهای از تغییرات عمیق در سیستم عصبی
در حالی که بسیاری از ما در زندگی روزمره با احساساتی مانند خشم، حسادت، یا گناه سر و کله میزنیم و این احساسات ممکن است اضطراب یا درد ایجاد کنند، همین تجربه احساسات نشاندهنده سلامت روانی و انعطافپذیری عاطفی است. داشتن حس و تجربه احساسات، هرچند ناخوشایند، نشاندهنده این است که سیستم عصبی و روان ما همچنان در تعامل با جهان و در حال پردازش آن هستند. در مقابل، یک بدن سرد و بدون واکنش میتواند نشانهای از بیتفاوتی عاطفی (Emotional Blunting) و فلج هیجانی (Affective Paralysis) باشد که در آن فرد توانایی واکنش به جهان و ارتباط با دیگران را از دست داده است.
بازگشت از دنیای بیحسی؛ مبارزه با عواطف منجمد شده
بیحسی عاطفی، هرچند در ظاهر به عنوان یک سازوکار دفاعی (Defensive Mechanism) برای محافظت از فرد در برابر درد عاطفی شدید عمل میکند، اما به مرور تبدیل به زندانی سرد و بیامید میشود. درمان و مواجهه با این وضعیت نیازمند همراهی متخصصان است و شامل روشهایی مانند رواندرمانی شناختی-رفتاری (Cognitive Behavioral Therapy – CBT)، درمان مبتنی بر ذهنآگاهی (Mindfulness-Based Therapy)، و تمرینات تنظیم هیجانی میشود.
نتیجهگیری: ارزش تجربه عواطف و احساسات
بیحسی عاطفی، هرچند تجربهای سخت و عمیقاً منفی است، اما میتواند به عنوان نشانهای برای توجه و مراقبت بیشتر از روان فرد عمل کند. تجربه احساسات، هرچند دردناک و ناخوشایند، بخش ضروری از رشد عاطفی (Emotional Growth) و زندگی اصیل انسانی است. بازگشت به جهان و ارتباط مجدد با بدن و احساسات خود، به معنای بازپسگیری جهان و دوباره زندهکردن حسهای خود در تعامل با آن است.
در سالهای اخیر، بدن و تجربه عاطفی آن به عنوان مفهومی بنیادین در حوزه سلامت روانی به شدت مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری از رواندرمانگران اکنون به جای تمرکز صرف بر افکار و باورهای ذهنی، به تجربههای عاطفی و نحوه بروز آنها در بدن توجه ویژهای دارند. این رویکرد جدید به معنای آن است که درمانها به تدریج به سمت عاطفهمحوری سوق پیدا کردهاند و تلاش دارند به جای انکار یا سرکوب احساسات، آنها را در کانون توجه قرار دهند و فرد را به تجربهای عمیقتر و صادقانهتر از خویشتن خود برسانند. در همین راستا، اگر احساس میکنید با بیحسی عاطفی یا همان Emotional Numbness دست و پنجه نرم میکنید، بسیار مهم است که از یک متخصص روانشناسی کمک بگیرید. بیحسی عاطفی میتواند نشانهای از تعارضات عمیقتر درونی یا نشانهای از آسیبهای روانی (Psychological Trauma) باشد که نیاز به رسیدگی تخصصی دارد.