ترس از شبیه شدن به والدین: “من نمی خواهم شبیه پدر یا مادرم شوم”
خانواده حول محور والد آسیبدیدهتر میچرخد.
معمولاً یکی از ترسهای خزنده در همه افراد، ترسی است که از شبیه شدن به والدین خود دارند. ترسی بسیار معمول و انسانی. بخشی از فرایند رواندرمانی نیز به همین ترس میپردازد. ما خواه یا ناخواه شبیه والد آسیب دیده میشویم و دلیل اصلی آن جایگاه ویژهای است که “آسیبهای روانی والدین” در سیستم پویای خانواده بازی میکند.
خانواده بهعنوان یک سیستم پویا، به شدت تحت تاثیر وضعیت روانی، عاطفی و رفتاری والدین خود قرار دارد. در این میان، اغلب دیده میشود که والد آسیبدیدهتر، خواه به دلیل مشکلات روانشناختی، جسمانی یا عاطفی، به مرکز توجه و محوریت خانواده تبدیل میشود. این پدیده نهتنها بر دینامیک خانواده تأثیر میگذارد، بلکه سبب میشود فرزندان، علیرغم حضور والد سالمتر، بیشتر به شباهت با والد آسیبدیده گرایش پیدا کنند.
چرا خانواده حول محور والد آسیبدیدهتر میچرخد؟
نیاز خانواده به بازگرداندن تعادل:
در یک سیستم خانوادگی، زمانی که یک عضو دچار مشکل میشود، خانواده به طور خودکار برای حفظ تعادل تلاش میکند. والد آسیبدیدهتر، به دلیل نیازهای شدیدترش، بیشترین توجه و انرژی خانواده را به خود اختصاص میدهد. در این شرایط، رفتارها و نقشهای دیگر اعضای خانواده، بهویژه فرزندان، برای حمایت از این والد شکل میگیرد.
جذابیت عاطفی والد آسیبدیده:
والد آسیبدیده، به دلیل ناتوانی یا شکنندگی خود، نوعی جذابیت عاطفی ایجاد میکند که ناخودآگاه فرزندان را به خود جذب میکند. این والد، هرچند ممکن است نتواند نقش حمایتی کامل ایفا کند، اما به دلیل وابستگیاش به دیگران، فرزندان را به ایفای نقش حامیانه یا تطابق بیشتر با رفتارهای او وادار میکند.
الگوپذیری از رفتارهای غالب:
رفتارهای والد آسیبدیده اغلب تأثیرگذارتر است، چرا که این رفتارها معمولاً برجستهتر، تکرارشوندهتر و عاطفیتر هستند. والد سالمتر ممکن است به دلیل اولویتدهی به تعادل یا سرکوب نیازهای شخصی، کمتر در مرکز توجه قرار گیرد. این باعث میشود رفتار والد آسیبدیده، حتی اگر منفی باشد، بهعنوان الگوی اصلی در ذهن فرزندان نقش ببندد.
هویتیابی با والد آسیبدیدهتر و تداوم نشانگان خانوادگی و فردی
یکی از پیامدهای اساسی این محوریت، هویتیابی فرزندان با والد آسیبدیدهتر است. این هویتیابی، فرایندی است که در آن فرزند به صورت ناخودآگاه تلاش میکند با والد آسیبدیده یکی شود و به نوعی مسائل و مشکلات او را به عنوان بخشی از هویت خود درونیسازی کند.
هویتیابی بهعنوان یک فرایند جبرانی:
هویتیابی فرزند با والد آسیبدیده، اغلب بهعنوان یک استراتژی جبرانی از سوی والد عمل میکند. والد آسیبدیده، با برجستهسازی مشکلات و ضعفهای خود، بهطور ناخودآگاه تلاش میکند مسأله شخصی خود را به یک مسأله سیستمی تبدیل کند و از طریق فرزند به نوعی حل یا مدیریت کند. در این فرایند، فرزند به ابزار بیرونیسازی مشکل والد تبدیل میشود و هویتیابی او با این والد، راهی برای انتقال بار روانی والد به فرزند است.
استراتژی سیستمی برای حل یک مسأله شخصی:
والد آسیبدیده، برای مقابله با دردها یا ضعفهای خود، از سیستم خانواده بهعنوان یک ابزار حمایتی استفاده میکند. در این میان، فرزند به جای آنکه به طور مستقل هویتی جداگانه بسازد، به ابزاری برای بازتاب دادن مشکل والد تبدیل میشود. این استراتژی سیستمی، هرچند ممکن است به طور موقت تعادل خانواده را حفظ کند، اما به تثبیت نشانگان ناسالم در خانواده و انتقال آنها به نسلهای بعدی منجر میشود.
هویتیابی بهعنوان ترجمهای از ترومای تحولی
هویتیابی با والد آسیبدیده، ترجمهای از ترومای تحولی یا رشدی است که فرزند در مسیر رشد خود تجربه میکند. والد آسیبدیده، با حضور و رفتارهایش، فضای عاطفی و روانی خانواده را تحتالشعاع قرار میدهد، به گونهای که فرزند برای سازگاری با این فضا، مجبور به انطباق با رفتارهای این والد میشود. این انطباق، بهجای آنکه به رشد و توسعه فردی منجر شود، فرزند را در چرخهای از تکرار الگوهای ناکارآمد قرار میدهد.
تثبیت الگوهای ناسالم:
فرزند، با درونیسازی رفتارها و نگرشهای والد آسیبدیده، این رفتارها را به بخشی از هویت خود تبدیل میکند. این امر باعث میشود که نشانگان ناسالم خانوادگی به نسلهای بعدی منتقل شود و ترومای تحولی در سیستم خانواده تثبیت شود.
محدود شدن مسیرهای رشدی:
فرزندانی که هویت خود را بر اساس والد آسیبدیده شکل میدهند، اغلب فرصت کمتری برای ارتباط با والد سالمتر یا بهرهگیری از الگوهای رشدی مثبت دارند. این فرایند، نهتنها رشد فردی را محدود میکند، بلکه مانع از ایجاد تعادل در خانواده میشود.
تبدیل شدن به حامل ترومای خانوادگی:
فرزندانی که با والد آسیبدیده هویتیابی میکنند، اغلب حامل ترومای خانوادگی هستند و این ترومای درونیشده را به روابط و نسلهای بعدی منتقل میکنند.
نتیجهگیری: سردرگمیهای عمیق درباره مسیر زندگی
در خانوادهای که والد آسیبدیدهتر محوریت دارد، هویتیابی فرزندان با این والد به عنوان یک فرایند جبرانی و استراتژی سیستمی عمل میکند که مشکلات شخصی والد را به سطح خانواده منتقل کرده و ترومای خانوادگی را تثبیت میکند. این چرخه، نهتنها الگوهای ناسالم را در نسلهای بعدی ادامه میدهد، بلکه زمینهساز بروز مشکلات هویتی و فردی در فرزندان میشود.
مشکلاتی نظیر سردرگمی هویتی، ناتوانی در اجتماعی شدن، دشواری در پیدا کردن نقشهای اجتماعی مورد علاقه مانند شغل یا حتی هدفگذاری در زندگی، همگی میتوانند ریشه در الگوی هویتیابی با والدی داشته باشند که از سیستم خانواده برای حل مسائل شخصی خود استفاده کرده است. فرزندی که در چنین شرایطی بزرگ شده، اغلب درگیر سردرگمیهای عمیق درباره مسیر زندگی، ارزشهای فردی، و جایگاه اجتماعی خود میشود.
بنابراین، اگر با بحرانهایی نظیر بحران شغلی، سردرگمی هویتی، یا نبود شفافیت در مسیر زندگی مواجه هستید، احتمالاً پای یک عضو آسیبدیده و دستکاریکننده در خانواده در میان است که سیستم خانواده را برای مدیریت مشکلات شخصی خود به کار گرفته است. شناخت این الگوها و بررسی عمیق این مسائل در سطح خانواده، میتواند به درک بهتر ریشههای مشکلات شما کمک کند و مسیر تازهای برای مقابله با سردرگمیهای زندگی و بحرانهای هویتی پیش رویتان باز کند.
بازبینی نقشهای خانوادگی و الگوهای درونیشده، فرصتی برای رهایی از چرخههای ناسالم خانوادگی و ساختن هویتی مستقلتر و سالمتر فراهم میکند.