مهاجرت معکوس و شرم از شکست: نگاهی روانشناختی به مفهوم ادغام اجتماعی
در دنیای امروز، مهاجرت به یکی از پدیدههای مهم اجتماعی تبدیل شده است. بسیاری از افراد در جستجوی فرصتهای بهتر اقتصادی، اجتماعی یا حتی سیاسی، کشور خود را ترک کرده و به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند. با این حال، در طی سالهای اخیر پدیدهای به نام «مهاجرت معکوس» نیز بهطور فزایندهای توجهها را به خود جلب کرده است. این پدیده زمانی رخ میدهد که افرادی که برای ساختن یک زندگی بهتر به کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند، در نهایت به دلایلی، مانند ناتوانی در ادغام اجتماعی یا مشکلات مختلف دیگر، مجبور به بازگشت به کشور خود میشوند. این امر نه تنها به مشکلات اقتصادی و اجتماعی منجر میشود، بلکه با فشارهای روانی و احساسات منفی نیز همراه است.
یکی از مهمترین مسائلی که مهاجران معکوس با آن مواجه هستند، «شرم از شکست» است. این افراد اغلب احساس میکنند که نتواستهاند در جامعه جدید بهدرستی ادغام شوند و این شکست، برای بسیاری از آنها به معنی ضعف شخصیتی یا روانی تلقی میشود. در حقیقت، در بسیاری از موارد اطرافیان و جامعه به اشتباه این ادغام اجتماعی را به تواناییهای فردی و روانی شخص مرتبط میکنند و مهاجرت معکوس را به معنای ناتوانی و ضعف فرد میپندارند. این قضاوتهای اجتماعی میتواند فشار روانی زیادی به مهاجران وارد کند.
مفهوم ادغام اجتماعی و چالشهای آن
ادغام اجتماعی، به معنای مشارکت فعال فرد در جامعهای جدید است. این فرآیند پیچیده تنها به تواناییهای روانی فرد وابسته نیست، بلکه به عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نیز بستگی دارد. مهاجرت و ادغام در یک جامعه جدید نیازمند زمان، منابع و پشتیبانیهای مختلف است. مهمترین مکانیزمهایی که در این فرآیند نقش دارند، سیستمهای آموزشی، خدمات اجتماعی و امکانپذیر بودن تعاملات اجتماعی با گروههای مختلف هستند. در این میان، مدارس و مهدکودکها به عنوان مکانهایی که کودک مهاجر میتواند با فرهنگ و زبان جدید آشنا شود، نقشی اساسی ایفا میکنند. همچنین، خدماتی مانند کلاسهای زبان، برنامههای اجتماعی برای ارتقای تعاملات میان مهاجران و بومیان و نیز گروههای اجتماعی مانند تیمهای ورزشی و انجمنهای مختلف، میتوانند به تسهیل ادغام اجتماعی کمک کنند.
اما بسیاری از مهاجران، به ویژه در ابتدای مهاجرت، ممکن است با فقدان چنین فرصتهایی مواجه شوند. ممکن است در جامعه جدید احساس غربت کرده و نتوانند روابط عمیق و پایداری برقرار کنند. این افراد بیشتر از آنکه با مشکلات روانی مانند ناتوانی در تابآوری مواجه باشند، با مسئلهای به نام «فقدان جامعهپذیری» روبهرو هستند. آنها به دلیل نبود فرصتهای مناسب برای مشارکت اجتماعی، ممکن است خود را از جامعه جدید جدا احساس کنند و این امر میتواند به احساس ناکامی و شکست منجر شود.
تابآوری روانی در برابر ادغام اجتماعی
یکی از اشتباهات رایج این است که بسیاری از افراد، مشکلات مهاجرت معکوس را به تابآوری روانی فرد نسبت میدهند. تابآوری به توانایی فرد در مواجهه با بحرانها و مشکلات زندگی گفته میشود و درست است که برای مهاجران تابآوری از اهمیت بالایی برخوردار است، اما باید توجه داشت که این تنها یکی از ابعاد مسئله است. در حقیقت، ادغام اجتماعی و تابآوری روانی دو مفهومی هستند که بهطور مستقیم با یکدیگر مرتبط هستند، اما نباید به اشتباه یکی را جایگزین دیگری کرد.
مفهوم «تابآوری» به معنای مقابله فردی با سختیها و چالشهاست، اما ادغام اجتماعی فرایندی است که به عوامل اجتماعی و محیطی وابسته است. در این زمینه، نگاه روانشناسی انتقادی بهویژه میتواند به درک عمیقتری از این مسئله کمک کند. این نگرش، روانشناسان را به چالش میکشد که چرا باید روان انسان را بهعنوان یک موجود جدا از جامعه در نظر بگیریم و بر لزوم دیدگاه وسیعتری تأکید دارند که زندگی و معنا باید در بستر اجتماعی آن جستجو شود.
مهاجرت معکوس: شکست یا فرصتی برای رشد؟
برای بسیاری از مهاجران معکوس، تجربه بازگشت به کشور خود میتواند بهعنوان یک شکست روانی تلقی شود. با این حال، اگر بهدرستی به این پدیده نگاه کنیم، میتوان آن را فرصتی برای رشد و بازتعریف معنای زندگی دانست. بازگشت به خانه ممکن است به فرد این امکان را بدهد که تجربههای جدید را با خود به همراه داشته باشد و از آنچه که در دوران مهاجرت آموخته است، برای رشد شخصی و اجتماعی خود استفاده کند.
مهاجرت معکوس، در صورتی که فرد بتواند بهدرستی از آن عبور کند، میتواند فرصتی برای بازسازی هویت اجتماعی و فرهنگی او باشد. این امر میتواند شامل بازگشت به ریشههای فرهنگی، برقراری مجدد روابط اجتماعی با خانواده و دوستان و نیز مشارکت فعال در جامعه جدید/قدیم باشد. البته این مسیر نیازمند حمایتهای اجتماعی، روانی و اقتصادی است که به فرد کمک میکند تا بهطور کامل در جامعه جدید بازسازی شود.
مهاجرت معکوس و شرم از شکست، تنها یک مشکل فردی یا روانی نیست، بلکه باید آن را در یک زمینه اجتماعی و فرهنگی گستردهتر درک کرد. ادغام اجتماعی یک فرآیند پیچیده و چندوجهی است که به توانایی فرد در تعامل با جامعه جدید و همچنین به فرصتهای فراهمشده توسط آن جامعه وابسته است. بنابراین، مفهوم ادغام اجتماعی باید از نگاه فردی و روانی به یک دیدگاه اجتماعی و فرهنگی گسترش یابد. این نگاه به ما کمک میکند که پدیده مهاجرت معکوس را بهطور جامعتری درک کرده و از قضاوتهای سطحی در مورد مهاجران خودداری کنیم.